می خواهم اتفاقی ببینمت ببینمت در خیابانهای پاییز داری
برای خودت قدم میزنی و من خیلی اتفاقی به تو نزدیک میشوم نزدیکتر
و خیلی اتفاقی سلام ات می کنم به هیچ جای روزگار هم بر
نمی خورد اگر هم بر خورد بهانه دارم می گویم سخت نگیر
روزگار جان اتفاقی ست که افتاده است
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|